اگر خدمتگزاری به ایثارگران مایه فخر است و خادم شهدا و ایثارگران بودن را افتخار میدانیم، باید از حوزه شعار بیرون آییم و عمل کنیم. ابتداییترین نیاز جانبازان، درمان است و حق طبیعی آنان است که مسئولان با توجه ویژه، به درمان آلام آنان بپردازند.
امام خمینی(ره) با نگاهی مسئولانه درباره درمان جانبازان فرمودند: «سازمان موظف است بدون فوت وقت معلولین و آسیبدیدگانی که احتیاج به معالجه دارند را تحت علاج قرار دهد و در صورتی که با تصدیق طبیب لازم است برای معالجه به خارج کشور بروند اسباب مسافرت و مخارج معالجه آنان را فراهم نمایند. ضمنا متذکر میشود که اگر سازمان در موارد مرقومه به اشکال برخورد نمود و یا از طرف بعضی متصدیان اهمالی شد، اینجانب را مطلع نمایند تا در رفع آن بطور مقتضی عمل نمایم.»
حضرت امام راحل، خود را مسئول ایثارگران میدانست و برای برخورد با هر نوع اهمال و سهلانگاری آماده بود. متاسفانه گزارشهای خوبی از درمان جانبازان نمیرسد. التیام این دردها بر عهده کیست؟ سازمانهای عریض و طویلی که متولی درمان جانبازانند، کجایند؟
مشی مقام معظم رهبری نیز همواره رسیدگی به حال ایثارگران و جانبازان است. دوران بحرانی 8سال دفاع مقدس که کشور درگیر مشکلات فراوانی بود، در هر بیمارستان نمایندهای ازبنیاد، امور درمانی جانبازان و مجروحان را برعهده داشت و امور آنان با سهولت فراوان انجام میگرفت. آیا امروز که آن شرایط بحرانی وجود ندارد و به برکت خون شهدا و مجاهدت ایثارگران در شرایط خوبی به سر میبریم نباید از گذشته بهتر باشیم؟
برابر قانون صددرصد هزینههای درمانی جانبازان برعهده دولت است و مجرای این خدمات بنیاد شهید و امور ایثارگران است که باید از طریق تصدی یا نظارت بر درمان جانبازان شرایط مناسب و ایدهآل را فراهم نماید. اما با گذشت سالهای طولانی هنوز مسئله درمان جانبازان مستخدم لاینحل مانده و آنان بین بنیاد و سازمان محل خدمت خود سرگردانند و سازمان متولی درمان آنان مشخص نیست.
اگر قرار است دولت متعهد باشد، آیا هماهنگی بین سازمانها با بنیاد مشکل است؟ یکی از وظایف هیات وزیران ایجاد همین هماهنگیهاست.سردار بزرگ دفاع مقدس حاج عبدالله نورانی جانباز 8سال دفاع مقدس، برادر 2شهید و 2جانباز که نشان فتح را از دستان مبارک مقام معظم فرماندهی کل قوا دریافت داشته، با درد و مشکلات مجروحیت دست به گریبان است.
او بیادعا به وظیفه خود عمل کرده و پاداشی جز رضایت الهی نمیخواهد. توقعی ندارد، اما جسم دردمندی دارد که برای التیام آن قرطاسبازیهای معمول پاسخگو نیست. آثار شیمیایی یکی از چشمان او را گرفته و چشم دیگر ایشان در معرض خطر جدی قرار دارد. اگر بخواهیم از او بگوییم و مجاهدتها و رشادتهای دوران دفاع مقدس را بیان کنیم قلم و کاغذ تاب و توان آن را ندارد، اما کوتاه میگوییم، او بازمانده قافله شهیدان است.
این مرثیهای است که هر روز به نوعی شاهد آن هستیم ولی تلنگر وجدان ما را واداشت تا این قصه پرغصه را بازگوییم تا شاید شاهد تکرار آن برای سرداران دیگری نباشیم. شاید امروز عبدالله از ما برنجد که چرا او را با دردهایش رها نکردیم ولی مگر میشود بیتفاوت از کنار آن بگذریم و بر خود نام انسان بگذاریم؟
اگر هر روز شاهد پرپرشدن یکی از این عزیزان باشیم آیا نزد خدا مسئول نخواهیم بود؟ آنان که درد را به جان خریدهاند و ما باید با تلاش خود که شاید نتیجه دلخواه را هم نداشته باشد، به تسکین این دردها کمک کنیم. البته تلاشهای انجامگرفته را منکر نیستیم، ولی انسان همواره اسیر غفلت است. لازم است وجدانهای خفته بیدار شوند و در قبال امثال نورانیها احساس مسئولیت بیشتر کنند.
یادمان باشد حضرت امام خمینی(ره) میفرمایند: «نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند.»آیا مسئولان متولی خدمتگزاری به ایثارگران، این وصیت امام(ره) را آویزه گوش خود خواهند کرد؟